به گزارش همشهری آنلاین مهمترین وجه تمایز این نشست حضور چند نوازنده - پژوهشگر موسیقی بود که فضای بحثها را از یکجانبهنگری ادبی به سمت مطالعات بین رشتهای سوق داد.
«حافظ و خرمترین خنیا» عنوان گفتار اولین سخنران نشست، دکتر میرجلالالدین کزازی، بود. او در ابتدای سخنانش با طرح این پرسش که «چرا همهی کسانی که با ادبیات ایران آشنایی دارند، حافظ شیرازی را سخنوری بزرگ دانستهاند؟» گفت: «من خوش دارم فقط یک پاسخ به این پرسش بدهم و بگویم شعر حافظ آبگونه است و همین آبگونگی است که از او سخنوری افسانهای ساخته. شعر حافظ چنان زنده، پویا و ناآرام است که از هر کالبدی میگریزد و از همینرو دربارهی هیچ شاعر دیگری به اندازهی وی چندوچون درنگرفته است. هر کس حافظ را آنچنان درمییابد و میشناسد که خود میپسندد و جالبتر اینجاست که هر یک از شناسندگان حافظ نیز میتوانند به اندازهی کافی دلیل و نشانه بر مدعای خود از دیوان او گردبیاورند.»
«آب، سخت و فشرده نیست و در هر آوندی که ریخته شود، شکل آن را به خود میگیرد.» کزازی با بیان این نکته، در تشریح مفهوم آبگونگی غزلیات شاعر شیراز تاکید کرد: «آبگونگی شعر حافظ به ساختار پیکری غزلهای او بازمیگردد. شعر حافظ چنان است که وقتی آن را میخوانیم، خاصه زمانی که میشنویم، پیش از آنکه به اندیشهها و مفاهیم نهفته در آن فکر کرده باشیم، تاثیر میپذیریم. پس نخستین تاثیری که غزلهای خواجه بر ما مینهد، تاثیری است خنیایی. به دیگر سخن سرودههای حافظ نه فقط شعر که خنیا هم محسوب میشود و خنیا در شعر او از چنان ساختار و سرشت درونیای برخوردار است که میشود هر اثرش را کاری خنیایی دانست. پیام هر آهنگ، در خود آن آهنگ است و به همین دلیل ما خنیا را از طریق دل درک میکنیم و شعر را از راه عقل. غزلیات حافظ هم قبل از آنکه ساختاری شاعرانه داشته باشد، ساختاری خنیایی دارد.»
کزازی در پایان سخنانش با تصریح بر این نکته که «حافظ در آثارش در مرز بین سخن و سرود حرکت کرده» افزود: «ما از خنیا بدون اینکه بدانیم اثر میپذیریم و نیازی به اندیشیدن دربارهی آن نیست. درست است که حافظ در محتوای اشعارش از جهان نهان مایه میگیرد، اما زیبایی شعر او بیش از هر چیز به خنیای نهفته در سرودهایش بازمیگردد.»
موسیقی اصوات در غرل حافظ
نگار بوبان، پژوهشگر موسیقی ایرانی و نوازندهی عود، به بررسی موسیقی اصوات در غزل حافظ پرداخته بود که پژوهش صوتشناسانهی متفاوتش با استقبال و شگفتی حاضران همراه شد. او گفت: «بررسی شعر فارسی و از آنجمله غزلیات حافظ، در مواردی که زبان را با موسیقی پیوند میدهد، از دو جنبه سابقه دارد: یکی از باب وزن و دیگری از جهت همنشینی آواها یا همان موسیقی درونی. آنچه در وزن شعر مطرح است، با وجود اصرار مکرر به موسیقایی بودن، به کمتر شکلی به واقعیت ریتمی مربوط میشود و آنچه در همنشینی آواها به بحث گذاشته شده، نوعی ارائهی نمونه برای سلیقه یا ابتکار در چیدن صداهای مکرر یا مشابه در طول یک مصراع یا بیت بوده است؛ بدون آنکه ارتباط واقعی آن با مقولهای موسیقایی روشن و برجسته شود.»
بوبان که آلبوم تکنوازی عودش با عنوان پیاپی در بازار موسیقی موجود است، در تبیین کاری که انجام داد افزود: «از منظر مولفههای ساختاری، موسیقی را میتوان در بیان زیر خلاصه کرد: موسیقی، چیدن صداهایی با مشخصهها و کمیتهای متنوع است روی محور زمان. صدا نیز سه مشخصهی «نواک» به معنی زیر و بمی، بلندی ناشی از شدت و «شیوش» یا رنگ صداست. پس موسیقی را میتوان به سادگی در نحوهی قرار گرفتن در طول محور زمان پی گرفت.»
وی که با نگاه فوق چند نمونه از ابیات حافظ را با حذف واژهها به پارهموسیقی بدل کرده بود، با پخش کردن این پارهموسیقیها نشان داد که ابیات چگونه بدون دریافت معنا و به صورت صرفا صوتی، توسط شنونده مورد دریافت قرار میگیرند.
ضرورت رهایی از نسخهشناسی و یا بهتر بگویم نسخهلیسی
دکتر مرتضی کاخی، منتقد، شاعر و پژوهشگر، با تاکید بر ضرورت رهایی از نسخهشناسیهای مکرر تاکید کرد: «پژوهشها و مطالعات علمی و ادبی و توجه به نکات مربوط به زیباییشناسی شعر حافظ و درون و محتوای آن، نکتهای است که در قیاس با نسخهیابی و کشف نسخهی اقدم غزلیات، مغفول مانده و این بیتوجهی چنان عمق یافته که میتوان به جای نسخهشناسی، تعبیر نسخهلیسی را دربارهاش به کار برد؛ چندانکه گاه نسخههایی منتشر میشود که با نمونههای قبلی فقط در چند کلمه تفاوت دارد.»
کاخی سپس با اشاره به یکی از ابیات حافظ به موضع نیما یوشیج در قبال این بیت پرداخت و گفت: «حافظ در غزلی میگوید: عرضه کردم دو جهان بر دل کار افتاده/ به جز از عشق تو باقی همه فانی دانست».
نیما در ۳۰ سالگی در منظومهی افسانه، اگرچه توجه درستی به چیزی که حافظ میگوید نداشته، سعی کرده به حافظ نزدیک شود.
نیما میگوید: حافظا این چه قدر و چه کید است/ کز زبان می و جام و ساقی است/ نالی ار تا ابد باورم نیست/ که بدان عشقبازی که باقیست/ من بر آن عاشقم که روندهست. نیما خیلی راحت از بیاعتقاد خودش به عشقی که مد نظر حافظ است سخن گفته و اعلام میکند که به انسان عشق میورزد. من در پی تایید گفتهی نیما نیستم، اما نزدیک شدن او به حافظ برایم اهمیت دارد. نگاه نیما نگاهی است علمی و از روی قریحهی شاعری و این چیزی است که ما در طول این سالها به ندرت شاهد آن بودهایم.»
آفرینشگری موسیقایی در شعر حافظ
مهدی فیروزیان، دانشجوی دورهی دکتری زبان و ادبیات فارسی که در برنامهی روز نخست نیز اجرای زندهی موسیقی را با سهتار برعهده داشت، عنوان سخنان خود را چنین برگزیده بود: «آفرینشگری موسیقایی در شعر حافظ». او گفت: «حافظ در بیشتر نمونهها از آرایههایی که ساختگی و متکلفانه به نظر برسند استفاده نکرده؛ چنانچه آرایهها در شعر او نمود ویژهای ندارند. در واقع میشود کار حافظ را آفرینشگری موسیقایی نامید تا آرایهپردازی. گاه کار شاعر در نحو زبان و کاربرد واژگان چنان ساده و به گفتار نزدیک میشود که گمان میبریم او بیهیچ تکلفی در حال سخن گفتن است؛ اما آنچه در برابر ماست شعری است با رعایت قواعد موسیقایی.»
فیروزیان در ادامه با ذکر نمونههای متعدد یادآور شد: «آواها در شعر حافظ در محدودهی واژگان نمیمانند. ما میتوانیم در شعر او ساختار معنایی واژگان را به یک سو بنهیم و از دیدی موسیقایی و شنیداری به شعر بیندیشیم.»
حافظ و تکرار رندانهی قافیه
دکتر حمیدرضا شایگانفر به عنوان آخرین سخنران همایش به ساختار ردیف و قافیه در غزلیات حافظ پرداخت و خاطرنشان کرد: «اگر شعرای ما قافیه بیت اول را در مصرع اول، در آخر بیت دوم میآوردند، به زعم قدما حسن بود و به آن صنعت ردالقافیه گفته میشد. حافظ نیز بسیار از این صنعت استفاده کرده است. اما قدما تکرار قافیه را بد میدانستهاند و آن را در ردهی خطاهای شعری برمیشمردند. آنها در نهایت دو خطا در یک غزل را مجاز میدانستند، ولی بیش از این برایشان قابل بخشش نبود. با وجود این میدانیم که حافظ با بیباکی قافیهها را تکرار میکرده است.»
شایگانفر در ادامه افزود: «بیترید حافظ از خطا بودن تکرار قافیه مطلع بوده است، اما نکته اینجاست که او چنان رندانه به تکرار قافیه میپردازد که این قافیهها اغلب معانی گوناگون میدهند و این حاصل چیزی نیست جز رندی شاعر.»